پیشنهاد اتخاذ حالت فوق العاده در کشور برای مقابله با کرونا عده ای را سخت آشفته کرده است؟
جالب اینجاست کسانیکه معترض هستند بیشتر خود از مسئولان حکومت روحانی هستند؟
گاهی خورده می گیرند که شما اعتقاد به تعطیلی اقتصاد نداشتی چرا تغییر عقیده دادی؟
سطح هشدارها و وسعت درگیری با کرونا به شدت افزایش یافته است در واقع سطح تهدیدات از زرد به قرمز کامل و حتی هشدار سه سه ( در حالت اپیدمی ) رسیده لذا لازم است ما هم شیوه برخورد ارتقا دهیم به حالت آماده باش کامل در آیم .
متاسفانه آرشیو رسانه ها و تاریخ کشور خالی از تجربیات گذشتگان ما در برخورد با بیماری های همه گیر بوده و هست؟
مقدار اطلاعات باقی مانده از بیماریها و قحطی های ادوار گذشته ایران با یک خلا کامل روبرو است گمان من این است منافع بعضی کشورهای استعماری حکم می کرد این منابع نابود شده و جمع آوری شود.
امروز منابع علمی تاریخی کتب دست نویس ما در لندن بسیار بیشتر از منابع موجود در ایران است؟
بسیاری از کتب دست نویس دانشمندان قدیم در دوران گذشته به قیمت های ناچیز خریداری و از ایران منتقل شده اند.
با همین اندک منابع در دسترس می شود به خوبی تحلیل کرد هرگاه کشور دچار فقر و قحطی شده در ادامه به بیماریهای همه گیر و مسری نظیر طاعون وبا و سل هم مبتلا گردیده است.
آنچه که امروز هم صدق می کند یکی از علتهای شیوع سریع کرونا ضعف جسمانی و تغذیه نا کافی است.
هر کسی که اذعان به این امر کتمان می کند حتما مشکلی دارد وگرنه هر نفس سلیم می داند وقتی هفتاد میلیون نیاز به یارانه و نیاز به کمک دارند طبق آمار رسمی دولت مفهومی غیر فقر تغذیه ای ندارد؟
در سال 96 پیشنهاد کردم به جای یارانه نقدی یارانه جنسی ( کالایی حبوبات شیر خشک ) داده شود وقتی مردم با 45 هزار تومان یارانه نقدی که مرتب هم ارزش ان کمتر و کمتر می شود نمی توانند حداقل تغذیه را فراهم کنند این یارانه کالای می توانست از وسعت کمبود تغذیه ای به شدت بکاهد هم قیمت حبوبات در بازار پایین نگه می داشت هم ارزش غذایی آن مانع ضعف و کمبود پروتئینی می شد.
در سالهای جنگ جهانی اول در ایران شاهد یک قحطی عمدی از طرف انگلیس بودیم که با خرید گندم و غله و انتقال آن سبب بوجود آمدن یک قحطی و بعد یک همه گیری بیماری وبا بودیم که نصف جمعیت آن روز ایران را از بین برد.
دوره های فقری که متناوب در ایران تکرار شده و تعداد زیادی تلفات داشته است.
تازه بعد از تلفات دچار یک سلسله از عوارض مانند کمبود نیروی انسانی و کمبود سرمایه برای کاشت محصول و کار فعالیت بوده ایم.
به نطر می رسد بعد از کرونا هم ما شاهد یک عقب رفت و تلاشی اقتصادی را باید تجربه کنیم؟
همانطور که در تاریخ ایران شاهد آن هستیم .
اما اگر با هوشیاری امروز دست به اقدامات پیشگیرانه و مثبت مانند مقاله قبلی راهبرد 393 بزنیم می توانیم هم بیماری کنترل کنیم هم از بسیاری از عواقب آن جلو گیری کنیم .
برای اثبات این تحلیل من نگاهی به مقاله زیر نوشته دکتر سولماز قلی زاده و دکتر مهدی خان خالی از لطف نخواهد بود بدهی است منابع این مقاله را هم در زیر آن چاپ می کنم بدیهی است من نه نویسنده این دو مقاله را می شناسم و نه محل چاپ اولیه را می ذانم اما وقتی مطالعه کردم سخت حیرت کردم. اینک متن مقاله : ( اگرچه این مقاله بیشتر پزشکی هست تا سیاسی اما می توان از روی آن همزمانی قحطی بیماری مسری و رد پای استعمار جنگ های تحمیلی دید؟ همان شیوه ای که امروز استکبار برای برخورد با مردم ایران دنبال می کند دوباره قحطی دوباره بیماری ....؟):
به بهانه شیوع کرونا نگاهی به شیوع بیماریهای واگیردار در تاریخ ایران؛کاروان مرگ در گذر زمان

بروز بیماریهای پیش بینی و پیشگیری نشده واگیردار در خاطره تاریخ اجتماعی ایران تداعی کننده شرایطی هستند که بر اساس گزارشهای منابع و تحقیقات در اثر شیوع بیماریهای واگیردار وبا، طاعون و سل به وجود میآمد. پیشینه بیماریهای واگیردار مانند وبا، طاعون، سل و غیره به عنوان یکی از عوامل مهم مرگ و میر به هزارههای پیش از اسلام باز میگردد، به گونهای که یافتههای آسیب شناسی تاریخی حاکی از شواهد این قبیل بیماریها در اسکلتهای دوران نوسنگی هستند. حتی ستون مهرههای کالبدهای مومیایی شده مصریان اثر سل را نشان داده اند. یکی از الواح باستانی بین النهرین حاوی شرحی از بیماری مسری هستند.
در دورانهای گوناگون تاریخ ایران و سایر کشورهای جهان بارها همه گیریهای وحشتناکی بروز کرده و هزاران انسان را به کام مرگ فرستاده است. گاهی گستردگی و تاثیر بیماریهای واگیر دار در ایران به حدی بوده که موجب دگرگونیهای سیاسی شده است، به نحوی که بروز طاعون اسبی در لشکریان مغول به سال ۷۶۵ ه.ق سبب پیروزی سربداران سمرقندی شد، در سال ۷۸۳ ه.ق سلطان ابوسعید تیموری بواسطه تلفات اسبان در اثر بیماری از اوزون حسن آق قویونلو شکست خورد و کشته شد. (۱)
گزارشهایی که در منابع تاریخی پیرامون بیماریهای همه گیر ارائه میشود، گاه به طور دقیق مشخص نمیکنند که آن بیماریها طاعون بوده اند یا وبا و گاه برخی از مورخان از هر دو بیماری نام برده اند. همین طور دادههای منابع پیرامون گستردگی و مرگ و میر ناشی از بیماریهای واگیردار به نسبت تا قرن سیزدهم هجری خورشیدی اندک و از قرن سیزدهم به بعد منابع حاکی از رواج گسترده این بیماریها هستند.
بیماری وبا در ایران

میکروب وبا اغلب در جاهای گرم گسترش مییابد و در زمانهایی مانند وقوع جنگ و بلایای طبیعی که امکان رعایت بهداشت فردی و اجتماعی وجود نداشت، بروز میکرد. این بیماری اغلب دامنگیر مردم فقیری بود که تغذیه کافی نداشتند.
در منابع دوره اسلامی جداگانه و گاه همراه با طاعون اشاراتی به این بیماری شده است. بر اساس گزارش حمزه اصفهانی در سال ۳۲۴ه.ق به هنگام خلافت متوکل بیماری سختی در شهرهای بغداد، بصره، کوفه، آبادان، اهواز، همدان و غیره انسانها، حیوانات و گیاهان زیادی را نابود کرد، همچنین در سال ۲۵۸ه.ق مردمان زیادی به خاطر وبا در عراق و برخی شهرهای ایران چون اهواز مرده اند. گزارشهای منابع تاریخی گاه به وضوع مشخص نمیکنند که همه گیریهای واقع شده وبا بوده اند یا طاعون، به گونهای که برخی از مورخان از هر دو بیماری نام برده اند.
«کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی» در کتاب مطلع السعدین پیرامون همه گیری حادث در شهر هرات آورده است: «در این سال بر ارادت حضرت ذوالجلال در شهر و بلوکات وبای عام و علت طاعون واقع شد و روز به روز مرض و علت زیادت میشد، ناگاه کسی را درد سر و تب سوزان میگرفت و دانه مقدار نخودی بیشتر یا کمتر به اعضا پیدا میشد و بعد از یک یا دو روز به جوار رحمت ایزدی میپیوست.»(۲)
در منابع تاریخی، نخستین بروز و شیوع بیماری وبا در دوره قاجاریه به سال ۱۲۱۱ه.ق در محدوده آذربایجان ثبت شده است و در سال ۱۲۲۱ه.ق مرض وبا برای بار دوم در آذربایجان و ایروان شیوع مییابد.
در دوران حکومت تیموریان از آنجایی که با آشفتگی، جنگ و منازعات داخلی و خارجی همراه بود، شرایط سیاسی و اجتماعی آن بر بهداشت جامعه تاثیر گذاشت، به گونهای که محاصرههای طولانی مدت قحطی و رواج بیماریها واگیردار را به دنبال داشت.
«حسن بیگ روملو» مورخ ایرانی در شرح فتح بغداد مینویسد:«آب دجله از خون کشتگان کسوت شاخ مرجان و لعل بدخشان در بر کرد و هوای بغداد از عفونت اجساد مردگان مزاج سموم گرفت.»(۳)
بنابراین اجساد کشتههای جنگی و آلوده شدن آبها به آنان و همین طور تجزیه آن جسدها در فضای باز یکی از عوامل شیوع بیماریهای واگیردار بوده است. هر چند جانشینان تیمور از علما و اطبا حمایت کردند و وجود دارالشفاهایی مانند دار الشفای مهد علیا ملکت آغا، ساخت حمام توسط امرایی چون «امیر چخماق» و تولید متنهای پزشکی در این دوره مانند وجع المفاصل، حفظ الصحه، القوانین العلاج و غیره بیانگر توجه آنان به حوزه درمان هست، اما این برنامهها در همه مناطق به عمومیت نرسید و طب سنتی توانایی درمان بیماریهای واگیردار را نداشت، به گونهای که آثار مورخان این زمان حاوی گزارشهای مکرر از رواج بیماریهای واگیردار در این دوره فترت از تاریخ ایران هستند.
اما منابع دوره قاجار به وفور به شیوع بیماری وبا در ایران اشاره دارند.«میرزا موسی ساوجی» در رساله اش عامل اصلی وبا را تعفن هوا میداند که این امر منجر به عفونت و وارد شدن آن به مزاج افراد میشد. «کنت آرتور دو گوبینو»خاورشناس فرانسوی فقدان بنگاههای خیریه، مریضخانه و عبور آب آشامیدنی از مجرای سرباز و بدون حفاظ را علل بروز وبا دانسته است. (۴)
در منابع تاریخی، نخستین بروز و شیوع بیماری وبا در دوره قاجاریه به سال ۱۲۱۱ه.ق در محدوده آذربایجان ثبت شده است و در سال ۱۲۲۱ه.ق مرض وبا برای بار دوم در آذربایجان و ایروان شیوع مییابد.(۵)
با توجه به گزارشهای سفرنامه «نوبویوشی فوروکاوا» و «عبدالرزاق بیگ مفتون دنبلی» بیماری وبا در این سالها علاوه بر آذربایجان در بوشهر، شیراز، اصفهان، یزد، کاشان و غیره سرایت داشته است. در جنگهای ایران و روس در کنار مشکلات مالی و تلفات ارضی و انسانی برای ایران، بیماریهای عفونی و واگیردار هم در شمال غرب کشور جان بسیاری را گرفتند و در آن زمان به سبب نبودن امکانات برای دفن کشتههای جنگی اجساد در فضای باز متعفن و فضا را آلوده کردند.
منابع مختلف از شیوع وبا کوچک و بزرگ در سالهای ۱۲۳۶- ۱۲۵۰ و ۱۲۵۲ ه.ق در تهران و سایر شهرها خبر میدهند که کار خاصی از سوی حکومتها برای پیشگیری و درمان انجام نمیگیرد، به گونهای که در سالهای ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۳ه.ق شاه و درباریان قاجار برای مصون ماندن از بلای وبا به لواسان رفتند. (۶) بروز نارضایتیهای مردم از دولت و بحرانهای اجتماعی ناشی از وبا بود که فرصت و زمینه را برای رهبران جریانها فراهم میکرد، علی محمد باب از فقر و فلاکت عامه مردم عصر قاجار بهره برداری و در سال ۱۲۶۰ه.ق شورش کرد.
در گزارشها و تحلیلها درباره گروندگان به این شورش، گروههای متعددی را میتوان یافت که به سبب فقر و فلاکت ناشی از بیماریهای واگیردار به جریان باب پیوسته اند.(۷) در این دوران بروز بیماری وبا و مشکلات ناشی از آن به حدی بود که امیرکبیر در سال ۱۲۶۷ه.ق دستور اجرای قرنطینه در مرز ایران و عراق را صادر کرد. (۸) حتی بعدها ناصرالدین شاه به منظور جلوگیری از شیوع بیماریهای واگیردار چون وبا در کشور مجلس حفظ الصحه را تاسیس کرد، اما این گونه تدابیر به سبب اقتصاد سنتی و عقب افتادگی علمی بسیار ناکارآمد بودند و همواره آشفتگیهای سیاسی یکی از عوامل بروز فقر و وبا در کشور بودند.
درسال ۱۲۶۹ و۱۲۷۳ه.ق وبا بار دیگر تمام ایران را فرا میگیرد. کنت دوگوبینو که در این سال در تهران به سر میبرد، مینویسد: «هر کس دو پا داشت و میتوانست فرارکند برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان میمردند که گویی برگ از درخت میریزد، من تصور میکنم که بیش از یک سوم سکنه شهر تهران در اثر وبا مردند.»
درسال ۱۲۸۴ وبای شدید دیگری در همه شهرهای ایران همه گیر میشود. در همان سال طبق برآورد ژوزف دزیره تولوزان پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، حدود یکصدهزار نفر به خاطر ابتلا به وبا درگذشتند. درسال ۱۲۸۷ وبا همراه قحطی پدیدار شد. درسال ۱۲۹۴ وبای سختی در گیلان پدیدار گشت و ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر را تلف کرد. درسال ۱۳۰۷ باز وبا از کرمانشاهان آمد. آخرین وبا در ۱۳۰۹ ه.ق از بادکوبه آغازشد و روسیه را گرفت و به اندک زمانی از شهرحاجی ترخان (آستراخان) به رشت رسید.
در تابستان ۱۳۰۹ وبا به سمنان و دامغان زد و در اوایل محرم سال۱۳۱۰ در تهران شیوع یافت. دکتر تولوزان مینویسد: «در مدت سی سال که من در ایران بودم، این سخت ترین و گسترده ترین وبایی بود که شاهدش بودم. و کسی امید یک ساعت زنده ماندن نداشت.» (۹)
جنگ جهانی اول(۱۹۱۸- ۱۹۱۴م) ناخواسته ایران را فرا گرفت و به سبب بروز مشکلات مالی و قحطی بیماریهایی چون وبا در نقاط مختلف کشور افراد بسیاری را به کام مرگ فرستادند. به طور کلی رواج وبا در تاریخ اجتماعی ایران ارتباط تنگاتنگی با وقوع جنگها، فقر و آلودگیهای محیطی دارد و بروز این بیماری در زمان اشغال ایران توسط متفقین به سال ۱۳۲۰ه.ش را میتوان تصور کرد.
بیماری طاعون در ایران

طاعون بیماری بسیار عفونی و مشترک بین انسان و موش در تاریخ ایران اغلب همراه با وبا شیوع یافته است، پزشکان ایرانی مانند «ابوسهل مسیحی» در رسالهای پیرامون طاعون، «علی بن عباس مجوسی» در کتاب طب ملکی و «ابوعلی سینا» در قانون این بیماری را توصیف و به آن پرداخته اند. همان گونه که در مبحث مربوط به وبا اشاره شد برخی از منابع به سبب تشخیص ندادن به طور همزمان از طاعون در کنار وبا سخن میگویند، اما در منابع مربوط به دوره تیموری به طور جداگانه هم به این بیماری پرداخته شده است.
گزارش مورخ نامی «محمد بن خاوند شاه معروف به میرخواند» مربوط به سال ۷۸۰ه.ق که بیان میکند:«در تابستان آن سال، بیماری طاعون در کلات ظاهر شده و بسیاری از مردم آنجا به هلاکت رسیدند.» (۱۰) حاکی از آن است که در کلات مشهد بیماری طاعون سبب تلفات سنگین شده است. در منابع دوره تیموری مانند روضه الصفا، روضات الجنات، حبیب السیر، احسن التواریخ و مطلع سعدین، به کرات به وقوع طاعون در شهرهای هرات، شیراز و تبریز اشاره شده است.
علاوه بر ناامنی و وقوع جنگها در داخل ایران که همواره سبب بروز قحطی و بیماری میشدند، واقع شدن بخش قابل توجهی از جاده ابریشم در خاک ایران گاه سبب میشد تا بیماریهای واگیردار از سایر نقاط حتی شرق دور و اروپا به کشور ما ایران منتقل شوند. گزارشهای مربوط به طاعون جهانگیر (پاندمیک) در سالهای ۸۷۷- ۷۴۷ه.ق /۱۴۷۳-۱۳۴۶م که آسیا و اروپا را در بر گرفت، حاملان آن موشهای صحرایی و هیاتهای تجاری، سیاسی و مذهبی بوده اند.(۱۱) در دورههای بعدی تا زمان قاجار به سبب کشف راههای دریایی و زیاده خواهی سیاسی و اقتصادی دول اروپایی رفت و آمد خارجیها به ایران بالا گرفت. در زمان حکومت دودمان صفوی ایران چندین بار گرفتار طاعون شد.
آنهایی که دچار طاعون بودند تنها میماندند و خویشان و دوستان شان آنها را رها میکردند و بالاخره در فقدان وسیله از دنیا میرفتند. هنگامی که ساکنان رشت نزد آنها بازگشتند، این بیماری دامنگیرشان شد و به این ترتیب جمعیت رشت به هشت هزار نفر تقلیل یافت.»
در یک مورد استان گیلان، شهرهای تبریز، قزوین و اردبیل را در برگرفت و در قزوین و اردبیل حدود ۳۰ هزار کشته بر جای گذاشت. در دوران حکومت شاه عباس، شیوع همزمان وبا و طاعون از قزوین آغاز و به شهرهای ابهر، طارم، خلخال، زنجان، آذربایجان و گیلان، تسری یافت. در قزوین ۲۰ هزار نفر مردند. بعد از اشغال اصفهان و سقوط صفویان به دست افغانها درسال ۱۷۲۷ م طاعون در گیلان شیوع یافت. در ۱۷۳۱ نیز این بیماری جان حدود ۲۰ هزار نفر را در همدان و مناطق غرب ایران گرفت.(۱۲)
روی کار آمدن قاجارها در ایران برآمدی از جنگهای داخلی در ایران بود که آقا محمد خان قاجار در طی درگیریهای شدید با رقبا توانست دودمان قاجار را در ایران به قدرت برساند، کمی بعد وقوع جنگهای ایران و روس و آسیب دیدن ارتش و مردم ایران در این جنگها جملگی سبب بروز بیماریهای واگیردار در جامعه شدند. وقوع حادثه مهلک و مرگبار طاعون از اواخر ۱۲۴۶ تا اواسط ۱۲۴۷ه.ق طیف جغرافیایی وسیعی از ایران و عراق را در بر گرفت و سبب کشتار مردم شد.
به نظر میآید بروز بیماری واگیردار اعم از وبا، طاعون، سل و غیره به سبب ناکارآمدیهای طب سنتی و نبود امکان دفن اجساد رواج و گسترش مییافتند. «یاسنت لویی رابینو» نماینده سیاسی انگلستان در استان گیلان در کتاب ولایات دارالمرز گیلان مینویسد:«در حدود ۱۸۳۰ -۱۸۳۱م طاعون در گیلان شیوع یافت و طی چند هفته نصف جمعیت رشت که بالغ بر چهل هزار نفر میشدند هلاک شدند و بقیه به هر طرف که پیش آمد گریختند. در مدت کوتاهی جز تعدادی از اجساد مردگان در رشت چیزی نماند و این شهر به صورت شهری مرده درآمد. دیگر کسی در آنجا دیده نمیشد.

آنهایی که دچار طاعون بودند تنها میماندند و خویشان و دوستان شان آنها را رها میکردند و بالاخره در فقدان وسیله از دنیا میرفتند. هنگامی که ساکنان رشت نزد آنها بازگشتند، این بیماری دامنگیرشان شد و به این ترتیب جمعیت رشت به هشت هزار نفر تقلیل یافت.»
همین طور در ادامه به تاثیر بیماری واگیردار طاعون در جابه جاییهای اجتماعی و اقتصادی پرداخته و میگوید:«پول صاحبان تازهای پیدا کرد. بعضی که ثروتمند بودند گرفتار فقر شدند. ثروت و تجملات و اثاثه آنها را همسایگان برداشتند و بعضی که اقوام ثروتمندی را از دست داده بودند به ثروت رسیدند.»(۱۳) درسال ۱۲۴۶ در تبریز وبا و طاعون و در سال ۱۲۸۷ ه.ق در سقّز و بانه کردستان طاعون جان بسیاری را گرفت. این گزارشها بیانگر نبود درمان و تدابیر جامع کفن و دفن در تاریخ اجتماعی ایران هستند، که با وقوع این وقایع موقعیت مالی بسیاری از افراد و خانوادهها دگرگون میشد. چه بسا این حوادث سبب شکل گیری دغدغههای قشر روشنفکر ایرانی در دوره قاجار مبنی بر ترقی علمی در بخش درمان و طبابت شد.
بیماری سل در ایران

پزشکان از دوران باستان با بیماری سل آشنا بوده اند.بر اساس یکی از پاپیروسهای مصر متعلق به سالهای ۳۰۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد، جراحان مصر باستان از آبسه سلی آگاه و باور داشتند که نباید آنها را شکافت و تخلیه کرد. علاوه بر این «بقراط» پزشک یونانی در پیش از میلاد مسیح گفتارهایی درباره سل دارد.
پزشکان ایرانی چون «علی بن سهل ربن طبری» «زکریای رازی» و «ابوعلی سینا» نیز از نشانهها و اشکال مختلف بیماری سل آگاهی داشته اند. دانستهها درباره گستردگی و میزان مرگ و میر ناشی از بیماری سل در ایران تا قرن نوزدهم میلادی اندک است، ولی از این قرن به بعد دادههای بیشتری در دسترس هست. نخستین نوشتههای نوین در مورد بیماریهای واگیر دار سل در ایران بر گرفته از منابع پزشکی اروپایی بتدریج از ابتدای سده بیستم پدیدار شده اند.
«میرزا رضاخان صدیق الحکما» در سال ۱۲۷۹ه.ش کتابی به نام معرفهالسل را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرد. بر اساس پژوهش «ویلم فلور» بیماری سل در تهران و سایر شهرهای دوره قاجار شایع بوده، به گونهای که در دهه ۱۳۰۰ه.ش یکی از علل مهم مرگ و میر به شمار میرفت.
«یاکوب ادوارد پولاک» نخستین استاد پزشکی مدرسه دارالفنون در سفرنامه اش مینویسد:«سل ریوی را نمیتوان در مورد ایرانیان بومی و در شمار بیماریهای موجود محسوب داشت. نه موردی که طی نه سال طبابت در میان نژاد سفید با آن مرض برخورد کردم، تقریباً همه از زنان بودند که چند هفته پس از وضع حمل، این مرض در آنها ظاهر شد و بسرعت چشمگیری به مرگ شان انجامید.»(۱۴) ادامه گزارشهای پولاک حاکی هستند که بیماری سل در آذربایجان و مناطق ساحلی دریای مازندران نسبت به سایر مناطق ایران شیوع بیشتری داشته و حتی یک فرانسوی به سبب سرایت سل در ایران از دنیا رفته است.
بعد از وقوع انقلاب مشروطیت اقدامهای ارزشمندی در اواخر دوره قاجار به منظور بهینه سازی بخش پیشگیری و درمان صورت گرفت، به گونهای که انستیتو پاستور ایران به سال ۱۲۹۹ ه.ش برپا شد. با روی کار آمدن پهلوی اول رئیس صحیه مملکتی که زیر نظر وزارت داخله فعالیت داشت، به سال ۱۳۱۱ه.ش پیشنهادهایی برای مهار سل مطرح و اعلام کرد که تنها راه پیشگیری از این بیماری تزریق واکسن ب.ث.ژ در دهمین روز تولد نوزاد است و تزریق آن باید در یک سالگی و دو سالگی تکرار شود، حتی توصیه کرد در انستیتو پاستور ایران بخش تهیه واکسن ب.ث.ژ تاسیس شود.
درباره اجرای سراسری چنین پیشنهادهایی در آن زمان سند و مدرکی در دسترس نیست. اما پس از ورود مفاهیم نوین علمی به پزشکی ایران، بتدریج پزشکان ایرانی در صدد مبارزه با سل بر آمدند که دکتر سیاوش شقاقی، دکتر مسیح دانشوری، دکتر صادق پیروز عزیزی، دکتر محمدعلی نشرودی و دکتر مهدی قدسی از پیشاهنگان مبارزه با بیماریهای واگیردار از جمله سل در ایران هستند.
ورود فنون پزشکی نوین به ایران و تکامل آن و همین طور بهینه سازی تدریجی محیطهای زندگی شهری و روستایی در دوره پهلوی دوم و تداوم آن بعد از انقلاب اسلامی سبب تقلیل بروز بیماریهای واگیر داری مانند وبا، طاعون و سل شد.
منابع:
۱- سخنرانی دکتر حسن تاج بخش، عنوان: بیماریهای واگیردار انسانی، حیوانی در آیینه تاریخ، مجله آموزشی و بهداشتی، صص۲۷۸-۲۷۷
۲- سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، ج۱، ص۵۳۶
۳-روملو، حسن بیگ، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی، ص۳۰۶
۴-گوبینو، کنت دوآرتور، سه سال در ایران، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص۹۳
۵-اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، مرآت البلدان، ج۱، صص۵۳۱-۵۲۹
۶-اعتمادالسلطنه-ج۱-ص۵۸۶
۷-فوران، جان، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، ص۲۴۰
۸-آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، چاپ پنجم، ص۲۳۶
۹-مجیدی، علیرضا، بیماری وبا در تاریخ ایران و جهان
۱۰-میرخواند، محمد بن خاوند شاه، روضه الصفا، تلخیص عباس زریاب خویی، ص۱۰۳۹.
۱۱-کثیری، مسعود و نجمه سالک، طب در دوره مغول، ص۸۷
۱۲-عزیزی، محمد حسین و فرزانه، تاریخچه طاعون انسانی در ایران، فصلنامه گیلان ما
۱۳-رابینو، یاسنت لویی، ولایات دارالمرز گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص۵۵۲
۱۴-پولاک، یاکوب ادوارد، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاوس جهانداری، چاپ۲، ص۴۸۷