دعای سمات یکی از عظیم ترین و والا ترین دعای های بشریت است که از زبان معصوم ( امام محمد باقر علیه السلام ) جاری شده است .
مانند چشمه صاف زلالی که از آسمان بر زمین خشک ( دلهای مسلمین ) جاری شده این دعای که از دعاهای جلاله است و عطایی است از جانب پروردگار بر مومنین عظمت این دعا چنان است که اگر بر سنگ وارد شود آن نرم یا متلاشی کند؟
یکی از توصیف های این دعا در مورد خودش اینست که کسی از باطن آن اطلاعی ندارد ( قادر نیست به عمق باطن و معانی آن دست پیدا کند)
یکی از اسمهای این دعا شبور است شبور خود شرح داستانی دارد در اجابت دعای یوشع پیامبر (عبرانی) که از وارثان حضرت موسی (علیه السلام) بوده
در این دعا با اسمهای بزرگ الهی روبرو هستیم که در متن دعا آشکار و نهان بیان شده است؟
حتی گفته می شود وجه تسمیه دعا همان اسماء الهی است حتی روایت داریم این دعا شامل اسم اعظم و اسامی عظیمه الهیه هم هست.
در این دعا اسامی اعظم الهی همراه با پیامبران بزرگ و مکانهای مقدس و زمانهای مقدس اشاره شده و نظم عجیبی در سلسه مراتب تاریخی آنها نقل و مراعات شده تا مفاهیم خاصی را در شنونده زنده کند.
بگونه ای که نقل است غیر از خداوند کسی نمی تواند چنین ادبیاتی را جاری کند.
این دعا با جملات کوبنده و منحصر به فردش شروع می شود و با همان صلابت تا به آخر ادامه می یابد؟
دعای سمات نزد عرفا و بزرگان از چنان درجه اهمیتی برخوردار بوده که آنان در خوندان و رعایت زمان و مکان بسیار دقت می کردند.
نقل است از امام باقر علیه السلام که اگر سوگند بخورم در این دعا اسم اعظم الهی وجود دارد قسم راست خورده ام.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح نویسندة:
نوشتن و شرح در مورد این دعا بسیار سنگین و سخت است نزدیک به ده سال است می خواهم در این موضوع بنویسم جرات نمی کنم؟
آخر دل به دریا زدم و شروع کردم امیداوارم توفیق الهی نصیب شود حداقل بتوانم یکصد یاداشت در این مورد بنویسم انشاءلله ( التوفیق من الله)
حسین تاج احمدی
شرح 2
در اهمیت این دعا از قول امام محمد باقر علیه السلام آمده است
قال ابوجعفر الباقر علم الأنبیا (علیهم السلام): «و لو یعلم النّاس ما نعلمه من علم هذه المسائل، و عظم شأنها عندالله، و سرعة إجابة الله لصاحبها مع ما ادّخر له من حسن الثواب، لأقتتلوا علیها بالسّیوف؛ فإن الله یختصُّ برحمته، من یشاء» ثمّ قال: «أمّا إنّی لو حلفت لبررت أنّ الاسم الأعظم قد ذکر فیها؛ فإذا دعوتم فاجتهدوا فی الدّعاء بالباقی، و ارفضوا الفانی؛ فإنّ ما عندالله خیرٌ و أبقی» الخبر بتمامه، ثمَّ قال: « هذا هو من مکنون العلم، و مخزون المسائل المجابة عندالله تعالی». (بحار الأنوار، ج 90، باب 101، ص 96 ــ 97، ذیل ح 12.) حضرت باقر فرمودند: هر گاه بدانند مردم آنچه را که ما می خوانیم از این مسائل و عظمت شأن آنها نزد خدا حاجت خواننده ی این دعا را به علاوه ی ثواب هایی که ذخیره شده از برای او به جهت تحصیل این دعا مقاتله به شمشیر نمایند. پس هر گاه این دعا را می خوانید سعی کنید که به جهت امور باقیه اخرویه باشد نه به جهت امور فانیه و این دعا از علم های پنهانی و مسائل ذخیره شده ی مستجابه نزد خداوند است.
از سفارش فقهای پیشین برای خواندن این دعا بسیار ذکر شده است
می گویند علامه قاضی طباطبایی دعا را از حفظ داشته اما غروب جمعه ها از روی متن آن را می خوانده و اعتقاد داشته متن هم اثر و برکت عظیمی دارد.
یکی از بهترین آثار ایشان تفسیر این دعای مهم است متاسفانه اکنون متن کامل در دسترس نیست گفته می شود عمر ایشان کفاف نداد تا این تفسیر به پایان برساند.
اینک یک شرح مختصری از مطالب این دعا را بررسی می کنیم تا به نتایج برسیم.
این دعا با سوال و اسم عظیم شروع می شود اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ (الْأَعْظَمِ) الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ
و اشاره می کند اگر این اسم بر دربهای بسته آسمان خوانده شود گشوده خواهد شد و برای فرج در زمین و خوانده شود موجب فراخی و گشایش خواهد شد حتی بر مردگان خوانده شود زنده خواهند شد.هریک از این اشارات تفسیری دارد که خود چندین صفحه برای شرح مختصر نیاز دارد.
بیشتر این اشارات قرآنی هستند در واقع این دعا بسیار با قرآن عجین است تمام کلیدهای رمز آن در تفاسیر و متن قرآن وجود دارد.
حتی یک کلمه این دعا ساعتها توضیح و تفسیر دارد در بعضی مقاطع حتی علمای بزرگ اعلام کردند معنی کامل این لغت هنوز کشف نشده این را نه شخص که گاه یک حوزه علمیه می گویید.
گاهی مفاهیم بعضی از لغات این دعا در دعاهای دیگر معصوم بدست می آید گاهی شرح یک لغت نیاز به دانستن شرح یک واقعه تاریخی است.
در هر حال با یک دعای بسیار عمیق بسیار با فصاحت و بلاغت آسمانی روبرو هستیم که شرح کامل آن از بضاعت من خارج است.
اگرچه نمی خواهم وارد بحث های فقهی و لغوی شوم بیشتر قصدم اینست فضای کلی این دعا را بیان کنم شرح چگونگی شروع و ادامه و فضای تاریخی دعا مقداری کند وکاش کنم ؟
اما لازم است یک حداقلی از معانی را داشته باشیم تا کار راحتر دنبال شود.
------------------------
بخش سوم
در این دعا بیش از ده بار به ملاقات و تجلی خداوند با پیامبران عظیم شان در مکانهای مقدس اشاره شده است .
در ارض مصر به 9 آیات (فی تِسْعِ آیاتٍ)
در مسجد خیف ( خیف مسجدی در منا است که در آن هزار پیامبر نماز گذار بوده اند)
در بئر شیع یا بئر سبع محل تجلی الاهی بر اسحاق پیامبر
در طور سینا محل ملاقات موسی علیه السلام و میقات چهل روزه و میقات موسی با هفتاد نفر از بنی اسرائیل
در ربوات المقدسین محل ملاقات موسی علیه السلام
در جبل حوریث محل نزول وحی بر موسی علیه السلام (نزدیک چاهی است در مدین که موسی آب کشید برای دختران شعیب (ع) )
در قبّة الرمّان مسجدی بود که موسی و هارون ساخته بودند که بعضی از علما همان مسجد الاقصی می دانند ( البته ممکن است مصداق درست انتخاب نشده باشد اشتباه از علما باشد )
در جبل فاران کوهی است نزدیک مکه که غار حرا در آن وجود دارد ( محل وحی بر پیامبر علیه السلام )
در بیت ایل مسجد و خانه عبادت یعقوب پیامبر (ع)
در ساعیر میثاق کوهی که محل نزول وحی بر حضرت موسی علیه السلام بوده است
چرا در این دعا اینقدر بر محل نزول وحی در طول تاریخ انبیا تاکید شده است
شاید رمزی در کار است که ما نمی دانیم مگر نه اینکه هر وحی بزرگترین هدایا را برمردم زمان خودش فرو می ریخت حتی بارش رحمت و گشایش عقلی فکری و منشاء تمدنهای عظیم ابراهیمی آسمانی یهودی عیسوی مسلمانی بوده است ( هر جا این نزول رحمت فرو ریخت شاهد رشد انسانی اسلامی تمدنی بودیم)
دقت کنید عربستان قبل از وحی چه بوده مصر قبل از موسی چه بوده ؟
یا اروپا قبل از مسیحیت چه بوده ( اگرچه ادیان الهی را منحرف کردند و نتیچه این ادیان آسمانی شد تفتیش عقاید یا قرون وسطی)
در واقع این حداقل ده محل ملاقات بسیار مهم خداوند با پیامبران عظیم الشان نشانه عظیمی در این دعا است من اسم این دعا را می گذارم دعای "ملاقات با خدا "
تنها ملاقات با خدا نیست بلکه میثاق و مهمانی خدا است که میهمانان دست خالی بر نمی گردند.
دعا خواستگاه انسانی است برای دست یابی به آسمانها برای دستیابی به آرامش و حوایچ
حالا کدام دعا بالاتر از دعای که در آن به ملاقات با خدا نزدیک می شویم؟
-----------------------
بخش 4
این دعا از اوج لایتناهی شروع می شود و مانند باران بهاری تن و جان روح ادمی را شتشو می دهد
اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ (الْأَعْظَمِ) الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ
خدای من سوال می کنم به اسمی عظیم و عظم اسم بزرگ و عظیم تو که از همه اسمها بالاتر عزیز تر کریمتر وبسی با جلال تر و گرامیتر از اسمها است ( همه صفات مطلق هستند عظیمترین اعظمترین با جلال ترین کریمترین ) مفاهیم بالاتر از گمان ودرک ما است باید گفت لغات آن قدر شان بالایی دارند که قابلیت ترجمه با حفظ تمامی معانی ندارند؟
فراز بعدی الَّذِی إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ
آن نامی که هرگاه به آن خوانده شوی برای گشایش دربهای آسمان گشوده می شود به رحمت و برکت
وَ إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى مَضَائِقِ أَبْوَابِ الْأَرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ
و هرگاه خوانده شوى بر مشکلات و تنگناهاى حوادث روى زمین به فراخى و سهولت مبدل گردد دربهای زمینی هم باز خواهند شد
وَ إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْیُسْرِ تَیَسَّرَتْ
و چون خوانده شوى بر هر کار دشوار عالم سهل و آسان گردد
وَ إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى الْأَمْوَاتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ
و چون براى زنده شدن مردگان به آن نام خوانده شوى همه زنده شوند
وَ إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى کَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ انْکَشَفَتْ
و چون براى دفع غم و درد و مصیبتها خوانده شوى همه برطرف شود تمامی این شش فراز بالا در یک سبک و سیاق قرار دارد در واقع شروع طوفانی این دعا است با یک آهنگ یک قافیه بیشتر از سبک درخواستی و خواهشی سبک گزارشی و شعری موزون دارد.
اول با سوگند خدا به نام اعظمش شروع می شود اسمی که عزیزترین بزرگترین با شکوهترین با عزت ترین با جلال ترین و گرامی ترین نامها است ( با همه معانی فارسی مطرح شده بازهم قادر به معنی کردن کامل در فارسی نمی باشیم علت اینجاست که لغت فارسی که تمام معنا و معادل معنا قرآنی پوشش بدهد نداریم تازه ترجمه خود مملو از لغات عربی است که وارد فارسی شده اند)
جمله بعدی هنگامی که خوانده شود بر دربهای بسته آسمان باز می شوند به رحمت فتح و پیروزی
کلمه دعیت بالاتر از خوانده شدن است دعیت یعنی دعوت شده ریشه دعو دارد خواسته شده دعوت شده استمداد شده چه کسی دعوت کرده ( دعوت به خواننده باز نمی گردد ) دعوت به داعی نیست داعی خود دعوت شده است؟ مفهوم جمله خوانده شدن توسط خواننده دعا را می رساند اما در واقع خواننده خود دعوت شده مهیمان شده به سفره اللهی همین حالت در جمله بعدی داریم هرگاه خوانده شود بر معظلات و مشکلات زمینی دربهای فرج رستگاری فراخ گشوده خواهند شد جمله سوم هم با همین حالت هنگامی که خوانده شود بر سختی های عالم ( تمام دنیا و آخرت ) آسان و میسر شوند؟ جمله پنجم اوج این خوانده شدن است هنگامی که خوانده شود بر مردگان زنده شوند و جمله آخر این هنگامی که خوانده شود بر غمها دردها مصیبتها همه برطرف شوند. این شش جمله بسیار کوبنده و گویا است
منظور بطن و معانی آسمانی این دعا نیست از نظر ( نویسنده که من از عالم غیب بی خبرم ) بلکه منظور این است همین لفظ این دعا در دنیا این خواص را دارد این قسم به اسم جلال و الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ خاصیت دنیوی این آثار و نتایج دارد همین لغت جلاله مرده زنده می کند مشکلات بر طرف می کند همین جمله دربهای آسمان زمین می گشاید؟ هم اکنون مرده را زنده می کند در ایه قران داریم (122 سوره انعام ) کافر مرده است قلبش مرده روحش مرده بعد که ایمان در او دمیده شود زنده می شود
أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها، کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ خودش نمی داند مرده در ظلمات است
علّامه طباطبائی درباره این تمثیل قرآنی می فرمایند:
«در آیه شریفه استعاراتی بکار رفته، ضلالت را به «مرگ» و ایمان و هدایت یافتن را به «زندگی» و هدایت یافتن به سوی ایمان را به «احیاء» و راه پیدا کردن به اعمال صالحه را به «نور» و جهل را به «ظلمت» تشبیه کرده، و همه این تشبیهات برای نزدیکی ساختن مطلب به ذهن عامّه مردم است، چون فهم عامّه آنقدر رسا نیست که برای انسان از آن نظر که انسان است زندگی دیگری غیر از زندگی حیوانیش سراغ گیرد، او در افق پستی که همان افق مادیست بسر می برد، و به لذائذ مادی و حرکات ارادی به سوی آن سرگرم است، و جز این سنخ لذائذ و این قسم پیشرویها لذّت و حرکت دیگری سراغ ندارد و منشأ این سنخ شعور همان زندگی حیوانی است نه انسانی تا او بتواند به زندگی انسانی خود پی ببرد.
این سنخ مردم، فرقی بین مؤمن و کافر نمی بینند و هر دو را از نظر داشتن موهبت حیات برابر می دانند. برای چنین مردمی معرفی کردن مؤمن را به اینکه او زنده است به زندگی ایمانی و دارای نوری است که با آن نور راه می رود، و همچنین معرفی کردن کافر به اینکه او مرده به مرگ ضلالت است، و در ظلمتی بسر می برد که مخرج و مفرّی از آن نیست محتاج است به تشبیهاتی که حقیقت معنای مورد نظر را به افق فهم آنها نزدیک کند.»[3]
این دعا خاصیت عجیبی در زنده کردن قلب مرده دارد ( اگر چه ما از بطن و باطن دعا بی اطلاع هستیم چه بسا که در شرایطی که انسان کامل این اسامی {اسم اعظم} بر مرده فیزیکی هم بخواند او زنده خواهد شد) اما آنچه اکنون می توان گفت زنده کردن قلب های گناه کار است توسط این دعا شک نکنید همچون کن فیکون