با توجه به اینکه در خواست برای تغییرات اقتصادی و رفع رکود و موانع توسعه به یک درخواست عمومی
تبدیل شده است ؟
و با توجه به درخواستهای مکرر رهبری برای توجه و تغییر در سیاستهای اقتصادی پس چرا هیچ تغییر و
موفقیت اقتصادی نداشتیم هیچ پس رفت هم حاصل شده است؟
سکان اقتصادی کشور دست کیست؟
این کشتی با فرمان چه کسی حرکت می کند؟
چرا در تحرک اقتصادی کشور فلج کامل است
آیا از بالا فرمان اقدام و عمل نمی رسد؟
در حالیکه رهبری برای ششمین سال است در این زمینه هشدار می دهد
و با درخواست و انتخاب شعار سال ( تولید ملی اقدام و عمل) بارها دستور خود را تکرار کرده اند
پس مشکل کجاست؟
مشکل در سیستم عصبی ما است مغز فرمان صادر کرده است
اما سیستم عصبی فرمان را منتقل نمی کند؟
یعنی فرمان صادر شده در راه رسیدن به دست و پای نظام اقتصادی کشور مصادره شده است
لذا شاهد نوعی فلج هستیم ؟
مغز دستور حرکت صادر کرده است اما سیستم عصبی فرمان به دست و پا نرسانده است؟
چه شده مرتب تقاضای تحرک داده می شود اما دریغ از یک متر حرکت ؟
این وزیر و معاونین و دایره مدیران ارشد نظام مرتب دستور رهبری تکرار می کنند.
اما دریغ از یک راه حل اجرای که بخشنامه شده باشد
بیش از هزاران مشکل در راه رفع موانع تولید و کار کسب وجود دارد
نه تنها یکی از آنها برداشته نشده است بلکه هر سال بر تعداد آنها افزوده می شود
به یاد داشته باشیم این سیستم عصبی از وزیر تا مدیران درجه 3 کشور از تحصیل کرده های
سیستم های غربی هستند؟
در دانشگاه درس خوانده اند هیچ تچربه عملیاتی در کار نداشته اند
مانند ارتشبد یا سرتیپ یا سرهنگی که اصلا جنگ ندیده حتی تجربه رزمایش چنگی هم نداشته است چگونه می تواند بصورت کاربردی دستور حمله و جنگ به سرباز بدهد؟
این فرمانده اقتصادی کشور نه خودش کارکرده نه دیده است نه رزمایش شرکت کرده
خوب این بدرد این کار نمی خورد ولو فوق تخصص اقتصاد توسعه هم داشته باشد
در عمل هم هیچ کاری نمی تواند بکند ؟
تمام فرمانها و درخواستهای او هم طناب و دست اندازی می شود برای کار کسب تولید.
بخصوص اینکه اکثر آقایان با دورهای تحصیل حین کار مدرک گرفته اند.
درک او از کار از مشکلات همان حروف روی کاغذ و جزوه های دانشکده است ( بخصوص سهمیه ها)
حالا این مراتب فرماندهی از وزیر تا مدیر اجرای شهرستان همگی مرخص از عمل و تجربه کاری و بقول سربازها فرمانده رزم شبانه مرخص است ( شوت است)
با اولین شلیک و صدای انفجار از ترس در اتاق فرماندهی قایم شده است
خوب این فرمانده رزم شبانه حتی مانور و رزمایش هم نمی تواند بر گذار کند چگونه می خواهد در میدان جنگ رهبری گروهی را به عهده داشته باشد؟
اینجاست که فرمان و در خواست عمومی برای توسعه و تحرک اقتصادی ابتر می شود
و هیچ تغییری حاصل نمی شود
توجه داشته باشید اگر غیر از این باشد مفهومش اینست که خیانتی بزرگ انجام شده
( همانند فرمانده هان صدام حسین که خود را به آمریکا فروخته بودند و دستور حمله صادر نمی کردند
و می گفتند از بالا دستور حمله نرسیده است)
برای حل این مشکل دو راهبرد داریم یا تمام مدیران و وزیران اقتصادی از تجربه دیده های کف بازار و تولید انتخاب کنیم ( بقول یک راننده تاکسی من از شهردار به خیابانها و چاله و چوله های شهر مسلط ترم )
یا اینکه طبق روشهای که در این 31 قسمت ( راهبرد نجات اقتصاد ایران ) توضیح دادم عمل کنیم.
و گرنه همچنان درجا خواهیم زد؟