راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی است برای مطرح کردن راه های توسعه اقتصادی به سبک ایرانی اسلامی

راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی است برای مطرح کردن راه های توسعه اقتصادی به سبک ایرانی اسلامی

این وبلاگ تلاشی است برای مطرح کردن راه های توسعه اقتصادی به سبک ایرانی اسلامی

کلمات کلیدی

اقتصاد بدون نفت هم اکنون

هلندی سرگردان یا کشتی سرگردان

شوک درمانی اقتصاد

نقل و چاپ محتویات این وبلاگ با درج مبدا بلامانع است

طغیان فروپاشی اقتصادی

به کور می گوییم عین علی

آقای روحانی با کلید آمدید با "قفل مطلق" کشور می روید

"مختال فخور"

نه اصول گرایان ما اصول گرا هستند نه اصلاح طلبان اصلاح طلب

دومینو ورشکستگی زنجیره ای

کوتوله های سیاسی نه "کودکان سیاسی"

( فرهنگ لجبازی احمدی نژادی)

عدالت اقتصادی از اولین درخواست انقلاب اسلامی و انقلاب مشروطه بود

و گرنه همچنان درجا خواهیم زد

الحاق چهار وزارتخانه اقتصاد تجارت صنعت معدن به رهبری

آمریکا وجود دو ژاپن در آسیا تحمل نخواهد کرد

تا همچنان برای خودشان ماهی صید کنند؟

منافع ملی کیلو یی چند است

اندیشکده استراتژیک مطالعات

فاجعه فرو ریزی اقتصادی بوقوع خواهد افتد لطفا بر سر

تقسیم غنایم اینقدر نزاع نفر مایید ( غنیمت تقسیم وزارت خانه ها )

شده

خلاصه انقلاب هیچ اسلام هم قربانی سود جویان داخلی

امروز اعلام عفو عمومی کنیم

امام علی (ع) دشمنان خود را می بخشید دست به مصادره بابت مالیات نزد

تبلیغات کردید "ایران "همچون لیبی تسلیم شد

آن گربه بچه کوچک ( جغرافیای ایران) اکنون پلنگ بزرگی شده

زلزله آسمانی یا زمینی یا سیاسی بیرون بریزد

سیاست فرغون های موتور دار

جان ملت گروگان این دو کارخانه مونتاژ کرده ایم

بایگانی
  • ۰
  • ۰

"خشم فرو خفته " عریان شد منشاء این خشم هم در شهرگ های حومه شهرهای بزرگ بود.

این بهترین توصیف برای شورش آبانماه سال 1398 است.

رسانه های وابسته به دولت هرچه دلشان بخواهد بگویند منشاء خشم دخالت خارجی بوده اغتشاش گران از خارج خط می گرفتند و غیره همه دادن آدرس عوضی است "شانه خالی کردن از مسئولیت است.

فرافکنی است .

همانند دروغ های که یک معتاد به خودش می گوید .معتاد شدم چون درد زیادی داشتم معتاد شدم چون شکست خوردم معتاد شدم چون فقیر بودم چون پشتوانه نداشتم ...............

بدون شک سهم اصلی شورش در خشم فرو خفته اقشار آسیب پذیر در حومه شهرک های اقماری بود که به صحنه آمد .

سهم اصلی شورش را مردم به عهده داشتند نه وابستگان اگرچه سهم کوچکی را هم باید به وابستگان داد.

اما در بهترین حالت سهم وابستگان بیش از سی در صد نبود هفتاد درصد مشکل در حومه بود.

در حومه چه خبر است که چنین سهمگین شورش می کند می خروشد.

آن احمقی که از پشت شیشه ماشین ضد گلوله در مسیر شمال شهر به رئیس جمهوری می خواهد نظر سنجی کند نمی فهمد در حومه چه می گذرد؟  اصلا درک نمی کند؟ بله قربان گویی ها دستمال زدن ها چنان مسحورش کرده است که ابد دهر نمی فهمد در زیر پوست شهر فراموش شده حومه چه خون جگری در جریان است؟

بیخود نیست خود را بهتر از و بالاتر از همه می بیند احساسی که در برخورد با فرهیختگان فرهنگی کشور ( آقای دکتر ازغدی) بروز داد نشان داد این بیچاره از شاه هم بیشتر مسخ شده است.

فکر می کند همه مزد بگیر و گماشته او هستند حتی شاه در برخورد با فرهنگیان کشور چنین گستاخی نمی کرد.

من توهین به دکتر ازغدی و شورای انقلاب فرهنگی کشور توهین به آحاد مردم ایران بخصوص توهین به قشر فرهیخته کشور می دانم و خواستار اجرای 30 ضربه شلاق در همان محل برای روحانی در همان مکان توهین هستم این قانون اسلام است و اجراء آن مقام و ریاست نمی شناسد.

بگذریم برویم حومه ببینیم آنجا چه خبر است.

حومه معمولا در جنوب شهرهای بزرگ یا حاشیه غیر مرغوب شهر واقع شده یا روستای بوده که خود به خود مردم از گرانی مسکن و هزینه ها به آن پناه بردند مانند نسیم شهر تهران که روستای اکبر آباد بود و در دولت روحانی از 25 هزار جمعیت ( در همین شش سال گذاشته ) به جمعیت بیش از 750 هزار نفر افزایش جمعیت داشته است.

یا مانند پرند یا پردیس شهرک کوچکی بوده که با انتخاب دولت برای عده های از اقشار کم درآمد انتخاب شده بود که با اضافه شدن مسکن مهر به سرطان دچار شد و رشد بی سابقه ای یافت

اینک بیش از نیمی از جمعیت کشور در حومه زندکی می کنند حتی سکونتگاه های غیر مجاز و آلونک نشین های کهریزک و غیره جزئی از همین حومه هستند خانه های ساخته شده از حلبی پلاستیک از گل خام یا ضایعات.

حومه را با القاب داده شده به آن بیشتر می شود شناخت اینجا زیر پونز است اینجا قبرستان زنده ها است اینجا لیانگ شامپو است اینجا آخر خط است ایجا خارج محدوده زنده ها است اینجا گل آباد است اینجا شهرک اشباح است ( شبها هستند روزها نیستند) اینجا جهنم حصارک است اینجا چراگاه نادری است اینجا محل دفن زباله تهران است اینجا تبعید گاه قزل حصار است اینجا زورگاه زور گیران است.

اینجا خوابگاه اراذل اوباش است اینجا برزخ طرد شدگان است.

در حومه خدمات دولتی نیست یا بسیار کم رنگ است بیمارستان نیست مدرسه نیست بسیار کم است کلانتری نیست یا در چهارده فرسخی یک اطاقک نگهبانی به نام کیوسک نیروی انتظامی قرار دارد. دادگاه هم نیست پزشک هم نیست یا بسیار کم است و بیشتر مطب خصوصی است با یک دکتر کم تجربه با حق ویزیت یک متخصص ؟

اصلا نرخها در حومه از هیچ قانونی تبعیت نمی کنند خود مختار تعیین می شوند مرکز رسیدگی وجود ندارد.

سیستم حمل و نقل هم وجود ندارد از تاکسی منظم و نرخ عادلانه هم خبری نیست.

یک پراید قراضه که کلگیر جلو و سپر عقب آن در هوا بازی می کند و چند دهه عمر دارد با صدای نیمه هلی کوپتر برای یک مسیر دو کیلومتری همان کرایه ای را طلب می کند که یک تاکسی 50 میلیونی در تهران از میدان فردوسی برای مسافر عادی تا سر تقاطع مطهری طلب می کند حداقل دو هزار تومان کرایه می خواهد آن هم از هر پنج مسافر در هم تنیده جداگانه .

اصولا نرخها در حومه یا مساوی نرخهای مرکز تهران هستند یا بالاتر شیرینی فروشی قراضه با دکور داغون و شیرنی چرخ کرده از شیرینهای فروش نرفته همان کیلیوی 25 هزار توان برای شیرینی خشک طلب می کند که شیرینی فروشی چند میلیاردی سرقفلی مرکز تهران با مواد تازه و بوی خوش عالی صبح همان روز پخت کرده است می خواهد.

مدرسه هم که خود یک مصیبت است شاید برای دوره ابتدایی در یک کلاس چهل تا پنجاه نفره با پرداخت زیر میزی بتوان یک جا پیدا کرد اما دوره های بالاتر خیلی ها باید مسیر بسیار طولانی طی کنند حتی مسافرت روزانه یک بچه دوازده سال به بالا به تهران آن هم از صبح ساعت پنج آفتاب نزده تا برگشت که معمولا به شب می کشد حداقل زمان رسیدن یک مسافر از پرندک یا حتی نسیم شهر به تهران دو تا سه ساعت با اتوبوس و غیره است تازه می رسد به میدان آزادی از آنجا تا مدرسه هم گاهی یک تا یک ساعت نیم راه دارد تازه ثبت نام در مدرسه ای در تهران یا دبیرستانی در تهران خود یک مشکل عظیم است معمولا مدارس عنوان می کنند فقط مجاز به ثبت نام محلات همسایه مدرسه هستند.

مواد غذایی و خدمات خانگی مانند لوله کشی مانند تعمیر و قطعات یدکی هم گرانتر از تهران یا مرکز شهر اصلی هستند وقتی اعتراض هم می کنید می گویند این کرایه خورده سود بانک می دهم اجاره مغازه ام بالا است.

متاسفانه اجاره محل کار با وجود نبود تقاضا و نبود بازار در حومه مانندشهرهای بزرگ تعیین می شود 

حتی یک مغازه در خیابان اصلی نسیم شهر پرند یا رباط کریم مانند یک مغازه در مرکز تهران تا ماهی ده میلیون تومان اجاره دارد.

یک آرایشگاه مانند تهران یا مرکز شهر طلب دستمزد می کند .

متاسفانه وقتی پای سلامتی وبیمارستان به میان می آید این وجوه به شدت هم افزایش پیدا می کند یک پانسمان عادی در یک زیر پله معادل هفتاد تا 130 هزار تومان آب می خورد وقتی هم اعتراض می کنید برایتان تعداد بخیه ها را می شمارد.

متاسفانه دستمزدها هیچ فاعده و قانونی ندارند.

خدا نکند یک نصف شب دچار سکته یا یک بیماری جان گیر شود آمبولانس و خدمات اورژانس موجود نیست هر چه هست کرایه است تاکسی تلفنی همان نرخی را برای یک ساعت کار می خواهد که در مرکز تهران یک آژانس مشهور با بیست سال خدمت و سرقفلی یک یا جند میلیاری و ماشینهای بالای پنجاه میلیون می گیرد برای یک آردی بیست سال پیش باید ساعتی پنجاه هزار تومان پرداخت کنی و مریض به شهر اصلی بیاوری تازه آغاز مشکل است این بیمارستان آن بیمارستان با دیدن ماشین و وضع مسافر معمولا از پذیرش خودادری می گردد.

پزشک متخصص نداریم حتی بیمارستان دولتی یک خانواده با یک مریض بدحال سکته کرده گاهی تا صبح در تهران سرگردان می شود آخر هم هیچ مریض در ماشین فوت می کند بسیاری مواقع یک آمپول حتی می تواند جان بیمار نجات دهد اما دیوارهای بلند هزینه و ساخته ما مانع درمان است.

(اصلا پیشنهاد می کنم مانند این دکه های فست فود ها یک درمان سرپایی در همان ماشین مراجعه کننده کنار بیمارستان بدون بستری کردن انجام شود یک معاینه کوتاه یک درمان سبک یا زدن حتی یک آمپول کوچک جان بسیاری نجات خواهد داد)

فوت بیمار تازه شروع داستان دیگر و مصیبت دیگر ی است فوت بیچاره یک طرف دفن او طرف دیگر هیچ قبرستانی حتی در گردنه تنباکویی جاده خاوران کمتر از چند میلیون برای خدمات دفن وجه نمی گیرد؟

اصلا دفن مجانی بدون غسل و کفن هم امکان ندارد؟

زمین قبرستان ها معمولا وقفی است زمین مجانی به شهرداری یا ده داری واگذار شده اما پل صراطی شده است برای درآمد زایی؟

گاهی دیده شده کسان بیمار عزیز خود را کنار قبرستان یا حتی کنار جاده رها کرده اند و گریخته اند برای نداشتن وجه ؟

این داستان حومه است اگر کسی به خاطر نداشتن درآمد یا کمی حقوق به آنجا پناه ببرد تازه اول مشکلات است.

حالا شاید کمی برای شما آشکار شده باشد حومه یعنی چه تازه بسیاری از مطالب من خودم سانسور کردم ؟

شاید این "خشم فرو خفته " کمی موشکافی شده باشد؟  

  • ۹۸/۰۸/۳۰
  • حسین تاج احمدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی